۱تواریخ 11:12-23 هزارۀ نو (NMV)

12. بعد از او، اِلعازار پسر دودویِ اَخوخی بود. او یکی از آن سه جنگاور بود.

13. آنگاه که فلسطینیان برای نبرد در فَس‌دَمّیم گرد آمده بودند، او در آنجا همراه داوود بود. در آنجا قطعه زمینی پر از جو بود، و قوم از برابر فلسطینیان می‌گریختند،

14. اما ایشان در میان آن قطعه زمین ایستادگی کرده، از آن دفاع نمودند و فلسطینیان را از پای درآوردند، و خداوند ایشان را به پیروزی عظیم، نجات بخشید.

15. آنگاه که لشکر فلسطینیان در وادی رِفائیم اردو زده بودند، سه تن از آن سی سردار نزد داوود به صخره‌ای که در غار عَدُلّام است، فرود آمدند.

16. داوود در آن وقت در سنگر بود، و قراول فلسطینیان در بِیت‌لِحِم.

17. داوود آرزو کرده، گفت: «ایکاش کسی از چاه بِیت‌لِحِم در کنار دروازه، جرعه‌ای آب به من می‌داد تا بنوشم!»

18. پس آن سه، اردوی فلسطینیان را از میان شکافته، از چاه بِیت‌لِحِم در کنار دروازه، آب کشیدند و آن را برداشته، نزد داوود بردند. اما داوود نخواست آن را بنوشد، بلکه آن را برای خداوند ریخت

19. و گفت: «در حضور خدایم، حاشا از من که چنین کنم. آیا خون این مردان را بنوشم که جان خود را به خطر انداختند؟ زیرا با به خطر افکندن جان خود، آن را آوردند.» بنابراین، نخواست از آن بنوشد. باری، این بود شرح کارهای آن سه جنگاور.

20. اَبیشای برادر یوآب، رئیس آن سی بود. او نیزه‌اش را بر سیصد مرد برافراشته، ایشان را کشت و نامی همچون آن سه برای خود کسب کرد.

21. او مکرم‌ترینِ آن سی بود و سردار آنان شد، اما به آن سه نرسید.

22. بِنایا پسر یِهویاداع، مردی شجاع از قَبصِئیل بود. بِنایا کارهای بزرگ می‌کرد. او دو پهلوان موآبی را از پا درآورد، و در روزی برفی به گودالی فرود شده، شیری را کشت.

23. همچنین یک مرد مصریِ بلندقامت را کُشت که قدش به پنج ذِراع می‌رسید. آن مصری نیزه‌ای همچون تیرک نساجی به دست داشت، اما بِنایا با چوبدستی نزد او رفت و نیزه را از دست مصری در ربوده، او را با نیزۀ خودش کشت.

۱تواریخ 11