پیدایش 30:9-17 هزارۀ نو (NMV)

9. اما لیَه چون دید که از زادن بازایستاده است، کنیزش زِلفَه را برگرفته، او را به یعقوب به زنی داد.

10. زِلفَه کنیز لیَه پسری برای یعقوب بزاد.

11. آنگاه لیَه گفت: «چه اقبال خوشی!» پس آن پسر را جاد نامید.

12. زِلفَه کنیز لیَه دوّمین پسر را برای یعقوب بزاد.

13. آنگاه لیَه گفت: «چه خوشبختم! زنان مرا خوشبخت خواهند خواند.» پس آن پسر را اَشیر نامید.

14. به هنگام درو گندم، رِئوبین رفت و مهرگیاه‌ها در صحرا یافت و آنها را نزد مادرش لیَه برد. راحیل به لیَه گفت: «تمنا دارم از مهرگیاه‌های پسرت به من بدهی.»

15. اما لیَه به راحیل گفت: «آیا کافی نیست که شوهرم را از من گرفتی؟ اکنون می‌خواهی مهرگیاه پسرم را نیز بگیری؟» راحیل گفت: «در برابر مهرگیاه پسرت، یعقوب امشب با تو همبستر شود.»

16. شامگاهان هنگامی که یعقوب از صحرا بازگشت، لیَه به استقبال او بیرون رفت و گفت: «به من در‌آی. زیرا تو را با مهرگیاه پسرم اجیر کرده‌ام.» پس آن شب یعقوب با وی همبستر شد.

17. خدا لیَه را اجابت کرد و او باردار شد و پسر پنجمی برای یعقوب بزاد.

پیدایش 30