مزمور 119:141-148 هزارۀ نو (NMV)

141. هرچند من ناچیز و حقیرم،اما احکام تو را از یاد نمی‌برم.

142. عدالت تو عدالتی است جاودانه،و شریعت تو حق است.

143. تنگی و فشار مرا درگرفته،اما فرمانهای تو لذت من است.

144. شهادات تو عدل است تا ابدالآباد؛مرا فهم ببخشا تا زنده بمانم!

145. به تمامی دل فریاد برمی‌آورم؛ خداوندا، مرا اجابت فرما،و من فرایض تو را نگاه خواهم داشت.

146. تو را می‌خوانم؛ نجاتم دِه!و من شهادات تو را نگاه خواهم داشت.

147. بر سپیده‌دم سبقت می‌جویم و فریاد برمی‌آورم؛بر کلام تو امید بسته‌ام.

148. چشمانم بر پاسهای شب پیشی می‌گیرد،تا در وعده‌ات تأمل کنم.

مزمور 119