6. لوط بیرون رفت و در را از پشت بست.
7. او به مردم گفت: «دوستان، من از شما خواهش میكنم اینقدر شرارت نكنید.
8. ببینید، من دو دختر دارم كه هنوز باكره هستند. بگذارید آنها را نزد شما بیاورم و هرچه میخواهید با آنان انجام دهید ولی با این مردان كاری نداشته باشید. ایشان در خانهٔ من مهمان هستند و من باید از آنها مراقبت كنم.»