مزامیر 109:17-23 Today's Persian Version (TPV)

17. او دوست داشت که دیگران را لعنت کند، اکنون خودش را لعنت کن.نمی‌خواست به کسی برکت برساند، پس هیچ‌کس او را برکت نرساند.

18. لعنت را مثل لباس به تن می‌کرد،پس اکنون لعنت مانند آب در بدنشو مثل روغن در استخوانهایش نفوذ کند.

19. اینک لعنت مانند لباسی که می‌پوشیدو مانند کمربندی که به کمر می‌بست، او را بپوشاند.

20. خداوند دشمنانم و کسانی را که از من بدگویی می‌کنند،چنین جزا بدهد.

21. امّا ای خدا و ای خداوند من، به‌خاطر نام خود به من کمک کنو به‌خاطر محبّت پایدارت مرا نجات بده.

22. من مسکین و نیازمندم،درد و غم تا اعماق قلبم رخنه کرده است.

23. مانند سایهٔ غروب در حال فنا هستمو مانند ملخی رانده شده‌ام.

مزامیر 109