3. با چوب اندازهگیری پانصد متر به سوی شرق اندازه گرفت و مرا از آب گذراند. عمق آب تا مچ پای من بود.
4. او پانصد متر دیگر اندازه گرفت و مرا از آب عبور داد، عمق آب تا زانوهایم بود، پانصد متر دیگر اندازه گرفت و مرا از آب گذراند عمق آب تا کمرم رسید.
5. او پانصد متر دیگر اندازه گرفت، آب در آنجا بسیار عمیق بود و من نمیتوانستم از آن بگذرم، آنقدر عمیق بود که فقط با شنا کردن میشد به آن سوی رودخانه رفت.
6. او به من گفت: «ای انسان فانی به آنچه دیدی دقّت کن.»سپس مرا به کنار رودخانه برد،
7. و هنگامیکه به آنجا رسیدم در دو طرف رودخانه، درختان بسیاری دیدم.