پیدایش 31:3-11 Old Persian Version (OPV)

3. و خداوند به یعقوب گفت: «به زمین پدرانت و به مولد خویش مراجعت کن و من با تو خواهم بود.»

4. پس یعقوب فرستاده، راحیل و لیه را به صحرا نزد گله خودطلب نمود.

5. و بدیشان گفت: «روی پدر شما رامی بینم که مثل سابق با من نیست، لیکن خدای پدرم با من بوده است.

6. و شما میدانید که به تمام قوت خود پدر شما را خدمت کردهام.

7. و پدرشما مرا فریب داده، ده مرتبه اجرت مرا تبدیل نمود ولی خدا او را نگذاشت که ضرری به من رساند.

8. هر گاه میگفت اجرت تو پیسهها باشد، تمام گلهها پیسه میآوردند، و هر گاه گفتی اجرت تو مخطط باشد، همه گلهها مخطط میزاییدند.

9. پس خدا اموال پدر شما را گرفته، به من داده است.»

10. و واقع شد هنگامی که گلهها حمل میگرفتند که در خوابی چشم خود را باز کرده، دیدم اینک قوچهایی که با میشها جمع میشدند، مخطط و پیسه و ابلق بودند.

11. و فرشته خدا درخواب به من گفت: «ای یعقوب!» گفتم: «لبیک.»

پیدایش 31