1. وحی درباره بیابان بحر: چنانکه گردباد در جنوب میآید، این نیز از بیابان از زمین هولناک میآید.
2. رویای سخت برای من منکشف شده است، خیانت پیشه خیانت میکند و تاراج کننده تاراج مینماید. ای عیلام برآی وای مدیان محاصره نما. تمام ناله آن را ساکت گردانیدم.
3. از این جهت کمر من از شدت درد پر شده است و درد زه مثل درد زنی که میزاید مرادرگرفته است. پیچ و تاب میخورم که نمی توانم بشنوم، مدهوش میشوم که نمی توانم ببینم.
4. دل من میطپید و هیبت مرا ترسانید. او شب لذت مرابرایم به خوف مبدل ساخته است.
5. سفره را مهیاساخته و فرش را گسترانیده به اکل و شرب مشغول میباشند. ای سروران برخیزید و سپرهارا روغن بمالید.
6. زیرا خداوند به من چنین گفته است: «برو ودیده بان را قرار بده تا آنچه را که بیند اعلام نماید.
7. و چون فوج سواران جفت جفت و فوج الاغان وفوج شتران را بیند آنگاه به دقت تمام توجه بنماید.»
8. پس او مثل شیر صدا زد که «ای آقا من دائم در روز بر محرس ایستادهام و تمامی شب بردیده بانگاه خود برقرار میباشم.
9. و اینک فوج مردان و سواران جفت جفت میآیند و او مزیدکرده، گفت: بابل افتاد افتاده است و تمامی تمثال های تراشیده خدایانش را بر زمین شکستهاند.»